معنی separar - جستجوی لغت در جدول جو
separar
جدا کردن
ادامه...
جُدا کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
separar
جدا کردن
ادامه...
جُدا کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
segurar
نگه داشتن
ادامه...
نِگَه داشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
soprar
وزیدن، ضربه زدن، پف کردن
ادامه...
وَزیدَن، ضَربِه زَدَن، پُف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
setara
برابر، معادل
ادامه...
بَرابَر، مُعادِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
serrar
ارّه کردن، دید
ادامه...
اَرِّه کَردَن، دید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
aparar
برش زدن، کوتاه کردن، بریدن، برش کردن
ادامه...
بُرِش زَدَن، کوتاه کَردَن، بُریدَن، بُرِش کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
serrar
ارّه کردن، دید
ادامه...
اَرِّه کَردَن، دید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
superar
برتری یافتن، غلبه کند، غلبه کردن، غلبه پیدا کردن، فراتر رفتن
ادامه...
بَرتَری یافتَن، غَلَبِه کُنَد، غَلَبِه کَردَن، غَلَبِه پِیدا کَردَن، فَراتَر رَفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
espaçar
فضا دادن، فضا
ادامه...
فَضا دادَن، فَضا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
esperar
انتظار کردن، صبر کن، صبر کردن، انتظار داشتن، امید داشتن، منتظر بودن
ادامه...
اِنتِظار کَردَن، صَبر کُن، صَبر کَردَن، اِنتِظار داشتَن، اُمید داشتَن، مُنتَظِر بودَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
separator
جداکننده، به طور جداگانه
ادامه...
جُداکُنَندِه، بِه طُورِ جُداگانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
sejajar
موازی
ادامه...
مُوازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sejarah
تاریخی، تاریخچه، تاریخ
ادامه...
تاریخی، تاریخچِه، تاریخ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
separado
جدا شده، جدا کردن، جدا
ادامه...
جُدا شُدِه، جُدا کَردَن، جُدا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
separador
جداکننده
ادامه...
جُداکُنَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sem parar
بی وقفه، بدون توقّف
ادامه...
بی وَقفِه، بِدونِ تَوَقُّف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
preparar
داماد شدن، آماده کنید، آماده کردن
ادامه...
داماد شُدَن، آمادِه کُنید، آمادِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
separato
جدا، جدا کردن
ادامه...
جُدا، جُدا کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sparare
شلّیک کردن، شلّیک کنید
ادامه...
شِلّیک کَردَن، شِلّیک کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
superar
برتری یافتن، از دست دادن، غلبه پیدا کردن، غلبه کردن، فراتر رفتن
ادامه...
بَرتَری یافتَن، اَز دَست دادَن، غَلَبِه پِیدا کَردَن، غَلَبِه کَردَن، فَراتَر رَفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
esperar
امید داشتن، صبر کن، انتظار داشتن، انتظار کردن، صبر کردن، منتظر بودن
ادامه...
اُمید داشتَن، صَبر کُن، اِنتِظار داشتَن، اِنتِظار کَردَن، صَبر کَردَن، مُنتَظِر بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sembrar
کاشتن، بکار، کاشت کردن
ادامه...
کاشتَن، بِکار، کاشت کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
señalar
انگشت اشاره کردن، اشاره کند، اشاره کردن، علامت دادن
ادامه...
اَنگُشتِ اِشارِه کَردَن، اِشارِه کُند، اِشارِه کَردَن، عَلامَت دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
separado
جدا، جدا کردن، جدا شده
ادامه...
جُدا، جُدا کَردَن، جُدا شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
separador
جداکننده
ادامه...
جُداکُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
preparar
آماده کردن، آماده کند، داماد شدن
ادامه...
آمادِه کَردَن، آمادِه کُنَد، داماد شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
séparer
جدا کردن
ادامه...
جُدا کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
reparar
ترمیم کردن، تعمیر
ادامه...
تَرمیم کَردَن، تَعمیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
reparar
ترمیم کردن، رفع کنید
ادامه...
تَرمیم کَردَن، رَفع کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
separare
جدا کردن
ادامه...
جُدا کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parar
ایستادن، برای توقّف، متوقّف کردن
ادامه...
ایستادَن، بَرایِ تَوَقُّف، مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی