معنی sentralisasi - جستجوی لغت در جدول جو
sentralisasi
تمرکززدایی، تمرکز
ادامه...
تَمَرکُززُدایی، تَمَرکُز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
desentralisasi
تمرکززدایی، عدم تمرکز
ادامه...
تَمَرکُززُدایی، عَدَمِ تَمَرکُز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
generalisasi
عموم گرایی، تعمیم
ادامه...
عُموم گَرایی، تَعمیم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
netralisasi
خنثی سازی
ادامه...
خُنثی سازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sentralitas
مرکزیت
ادامه...
مَرکَزِیَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendesentralisasi
تمرکز زدایی کردن، غیرمتمرکز کردن
ادامه...
تَمَرکُز زُدایی کَردَن، غِیرِمُتِمَرکِز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terdesentralisasi
غیر متمرکز
ادامه...
غِیرِ مُتِمَرکِز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی