معنی selatan - جستجوی لغت در جدول جو
selatan
جنوبی، جنوب
ادامه...
جُنوبی، جُنوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
cekatan
جالب، ماهر
ادامه...
جالِب، ماهِر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
delapan
هشت
ادامه...
هَشت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
delatar
خیانت کردن
ادامه...
خِیانَت کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kelautan
مربوط به دریا، دریایی
ادامه...
مَربوط بِه دَریا، دَریایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
melawan
مقابله کردن، مخالفت کنند
ادامه...
مُقابَلِه کَردَن، مُخالِفَت کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
relatar
تعریف کردن، مربوط می شود
ادامه...
تَعرِیف کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pelayan
خدمتکار، پشیمانم
ادامه...
خِدمَتکار، پَشیمانَم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
delatar
خیانت کردن، محکوم کردن
ادامه...
خِیانَت کَردَن، مَحکوم کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
relatar
گزارش دادن، گزارش دهید
ادامه...
گُزارِش دادَن، گُزارِش دَهید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
relawan
داوطلب، حسگرها
ادامه...
داوُطَلَب، حِسگَرها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
teladan
نمونه ای، مثال
ادامه...
نِمونِه ای، مِثال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dilatan
افزاینده، گشاد کننده
ادامه...
اَفزایَندِه، گُشاد کُنَندِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
selten
کم یاب، به ندرت، نادر
ادامه...
کَم یاب، بِه نُدرَت، نادِر
دیکشنری آلمانی به فارسی
setan
شیطانی، دیو
ادامه...
شِیطانی، دیو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
slaan
زدن، ضربه بزنید، ضربه زدن، سکّه ضرب کردن، سیلی زدن، کوبیدن، شکنجه کردن
ادامه...
زَدَن، ضَربِه بِزَنید، ضَربِه زَدَن، سِکِّه ضَرب کَردَن، سیلی زَدَن، کوبیدَن، شِکَنجِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی