معنی relawan
relawan
داوطلب، حسگرها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با relawan
melawan
melawan
مُقابَلِه کَردَن، مُخالِفَت کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
delapan
delapan
هَشت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menawan
menawan
جَذّاب، فَریبَندِه، دِلنِشین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
relaxant
relaxant
آرامِش بَخش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relatar
relatar
تَعرِیف کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
berawan
berawan
اَبری بودَن، اَبری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelayan
pelayan
خِدمَتکار، پَشیمانَم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelawak
pelawak
طَنزپَرداز، کُمِدین، مَسخَرِه باز، لَطیفِه گُو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
relaxar
relaxar
آرام کَردَن، بَرایِ اِستِراحَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی