معنی saya - جستجوی لغت در جدول جو
saya
من
ادامه...
مَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
anayasaya aykırı bir şekilde
به طور غیرقانونی، خلاف قانون اساسی
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقانونی، خَلاف قانون اَساسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
mengepakkan sayap
بال زدن
ادامه...
بال زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan penuh kasih sayang
با محبّت، با محبّت زیاد، به طور نوازشگرانه، به طور دوست داشتنی، با علاقه
ادامه...
با مَحَبَّت، با مَحَبَّت زیاد، بِه طُورِ نَوازِشگَرانِه، بِه طُورِ دوست داشتَنی، با عَلاقِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kasih sayang
عشق، محبّت
ادامه...
عِشق، مَحَبَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ensayar
آزمایش کردن، تست کنید، تمرین کردن
ادامه...
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید، تَمرین کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aksayarak
لنگان، لنگیدن
ادامه...
لَنگان، لَنگیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
anayasaya aykırılık
غیرقانونی بودن، خلاف قانون اساسی
ادامه...
غِیرِقانونی بودَن، خَلاف قانون اَساسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
anayasaya aykırı
غیراستمراری، خلاف قانون اساسی
ادامه...
غِیرِاستِمراری، خَلاف قانون اَساسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sayansi
علم
ادامه...
عِلم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
anayasaya uygun olarak
به طور قانونی، مطابق قانون اساسی
ادامه...
بِه طُورِ قانونی، مُطابِق قانونِ اَساسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bilgisayarlaştırmak
رایانه ای کردن، کامپیوتری کردن
ادامه...
رایانِه ای کَردَن، کامپیوتِری کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bilgisayarlaştırılmış
رایانه ای، کامپیوتری شده
ادامه...
رایانِه ای، کامپیوتِری شُدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bilgisayarlaşma
رایانه ای شدن، کامپیوتری شدن
ادامه...
رایانِه ای شُدَن، کامپیوتِری شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bilgisayar
کامپیوتری، کامپیوتر
ادامه...
کامپیوتِری، کَامپِیُوتِر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kisayansi
علمی
ادامه...
عِلمی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
bersayap
پرّه دار، بالدار
ادامه...
پَرِّه دار، بالدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sayansi ya angani
ستاره شناسی، علم فضایی
ادامه...
سِتارِه شِناسی، عِلمِ فَضایی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
gaya
سبک
ادامه...
سَبک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
saba
هفتم، هفت
ادامه...
هَفتُم، هَفت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kaya
خوب حال، ثروتمند
ادامه...
خُوب حال، ثَروَتمَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sama
مشابه، همینطور
ادامه...
مُشَابِه، هَمینطُور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
yaya
پیاده رو، عابر پیاده
ادامه...
پیادِه رُو، عابِر پیادِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sawa
هم خوٰان، باشه، برابری طلب، منصفانه، برابر، برابر بودن، معادل، یکنواخت، یکسان، اکی، خوب، مشابه، راست
ادامه...
هَم خوٰان، باشِه، بَرابَری طَلَب، مُنصِفانِه، بَرابَر، بَرابَر بودَن، مُعادِل، یِکنَواخت، یِکسان، اُکِی، خوب، مُشَابِه، راست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sasa
حاضر، اکنون، حال
ادامه...
حاضِر، اَکنون، حال
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sana
بسیار، خیلی زیاد، به شدّت
ادامه...
بِسیار، خِیلی زیاد، بِه شِدَّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
haya
خجالت، اینها
ادامه...
خِجالَت، اینها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sayansi ya jiografia
زمین شناسی، علم جغرافیا
ادامه...
زَمین شِناسی، عِلمِ جُغرافیا
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sayangnya
بدبختانه، متأسّفانه
ادامه...
بَدبَختانِه، مُتِأَسِّفانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sayang
عزیز، عزیزم، دوستدار
ادامه...
عَزیز، عَزیزَم، دوستدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sayansi ya uwongo
شبه علم
ادامه...
شِبهِ عِلم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sayansi ya neva
عصب شناسی، علوم اعصاب
ادامه...
عَصَب شِناسی، عُلوم اَعصاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sayansi ya maktaba
کتابخانه داری، علم کتابداری
ادامه...
کِتابخانِه داری، عِلمِ کِتابداری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sayansi ya kibayolojia
علوم زیستی
ادامه...
عُلومِ زیستی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
siyo kisayansi
غیرعلمی، علمی نیست
ادامه...
غِیرِعِلمی، عِلمی نیست
دیکشنری سواحیلی به فارسی