معنی ręczny - جستجوی لغت در جدول جو
ręczny
دستی، دستاورد
ادامه...
دَستی، دَستاوَرد
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zręczny
ماهر، استاد، هنرمندانه، صنایع دستی، چابک، نرم
ادامه...
ماهِر، اُستاد، هُنَرمَندانِه، صَنایِع دَستی، چابُک، نَرم
دیکشنری لهستانی به فارسی
roczny
سالانه
ادامه...
سالانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
nędzny
رذیل، رسمی، فقیر، فقیر کردن
ادامه...
رَذیل، رَسمی، فَقیر، فَقیر کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
ręcznie
به صورت دستی، به صورت بخش، با دست آزاد، دستکاری
ادامه...
بِه صورَتِ دَستی، بِه صورَتِ بَخش، با دَستِ آزاد، دَستکاری
دیکشنری لهستانی به فارسی
kręcony
فرمی، خودت را تسلیم کن، دارای انحنا، خود منضبط، پر پیچ و خم، مطالبه گر
ادامه...
فُرمی، خُودَت را تَسلِیم کُن، دارایِ اِنحِنا، خُود مُنضَبِط، پُر پیچ و خَم، مُطالِبِه گَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
mroczny
مبهم، نامشخّص
ادامه...
مُبهَم، نامُشَخَّص
دیکشنری لهستانی به فارسی
boczny
جانبی، به صورت جانبی
ادامه...
جانِبی، بِه صورَتِ جانِبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
leworęczny
چپ دست، چیزهای
ادامه...
چَپ دَست، چیزهایِ
دیکشنری لهستانی به فارسی
niezręczny
معمولی
ادامه...
مَعمولی
دیکشنری لهستانی به فارسی
praworęczny
راست دست، برای اصلاح
ادامه...
راست دَست، بَرایِ اِصلاح
دیکشنری لهستانی به فارسی