معنی kręcony kręcony فرمی، خودت را تسلیم کن، دارای انحنا، خود منضبط، پر پیچ و خم، مطالبه گر فُرمی، خُودَت را تَسلِیم کُن، دارایِ اِنحِنا، خُود مُنضَبِط، پُر پیچ و خَم، مُطالِبِه گَر دیکشنری لهستانی به فارسی