معنی równoważny - جستجوی لغت در جدول جو
równoważny
معادل
ادامه...
مُعادِل
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
równoważyć
تعادل برقرار کردن، خونسردی، آرام و تعادل داشتن، هوشیار
ادامه...
تَعَادُل بَرقَرار کَردَن، خونسَردی، آرام و تَعَادُل داشتَن، هوشیار
دیکشنری لهستانی به فارسی
równoważnie
به طور متوازن، متواضعانه، به طور معادل، مقدّماتی
ادامه...
بِه طُورِ مُتِوازِن، مُتِواضِعانِه، بِه طُورِ مُعادِل، مُقَدَّماتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
zrównoważony
پایدار، خستگی ناپذیر، منصفانه
ادامه...
پایدار، خَستِگی ناپَذیر، مُنصِفانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی