معنی równoważnie równoważnie به طور متوازن، متواضعانه، به طور معادل، مقدّماتی بِه طُورِ مُتِوازِن، مُتِواضِعانِه، بِه طُورِ مُعادِل، مُقَدَّماتی دیکشنری لهستانی به فارسی