معنی ryczący - جستجوی لغت در جدول جو
ryczący
غرّنده، غرّش
ادامه...
غُرَّندِه، غُرِّش
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
życzący
آرزومند، با حسرت
ادامه...
آرِزومَند، با حَسرَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
syczący
فش فش کردن، استرس
ادامه...
فِش فِش کَردَن، اِستِرِس
دیکشنری لهستانی به فارسی
dyszący
نفس زنان، تناقضات
ادامه...
نَفَس زَنان، تَناقُضات
دیکشنری لهستانی به فارسی
łączący
اتّصال دهنده، ترکیب کردن
ادامه...
اِتِّصال دَهَندِه، تَرکیب کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
krzyczący
فریاد کشیدن، تقلّب، فریاد زننده، فریاد زدن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، تَقَلُّب، فَریاد زَنَندِه، فَریاد زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
męczący
عذاب آور، شکنجه گر، خسته کننده، یکنواختی
ادامه...
عَذاب آوَر، شِکَنجِه گَر، خَستِه کُنَندِه، یِکنَواختی
دیکشنری لهستانی به فارسی
gryzący
زننده، متعفّن
ادامه...
زَنَندِه، مُتَعَفِّن
دیکشنری لهستانی به فارسی
jęczący
ناله کننده، مشکوک، ماتم زده
ادامه...
نالِه کُنَندِه، مَشکوک، ماتَم زَدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی