معنی krzyczący krzyczący فریاد کشیدن، تقلّب، فریاد زننده، فریاد زدن فَریاد کِشیدَن، تَقَلُّب، فَریاد زَنَندِه، فَریاد زَدَن دیکشنری لهستانی به فارسی