جدول جو
جدول جو

معنی ruh - جستجوی لغت در جدول جو

ruh
روحی، روح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ماجراجویی کردن، ریسک کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
استراحت کردن، استراحت
دیکشنری آلمانی به فارسی
بی قرار
دیکشنری آلمانی به فارسی
نیمه بازنشستگی، نیمه بازنشسته
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور رعدآسا، با غرّش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
شرط بندی کردن، شرط بندی، ذین گذاشتن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تأثیر گذاشتن، نفوذ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تأثیر گذاشتن، نفوذ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور پر افتخار، با شکوه
دیکشنری آلمانی به فارسی
بالش گذاشتن، یک بالش بگذار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
غرغر کردن، غرّش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کلّی، به طور کلّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کدر، ابری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
قابلیت تأثّر، نفوذ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
اغتشاش، شورش، هیجان
دیکشنری آلمانی به فارسی
آرام، ساکت، با آرامش، به طور آرام
دیکشنری آلمانی به فارسی
اجازه پذیری، اجازه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حرکت، حرکت کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
روحی، روح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
خام
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور تند و بی رحمانه، خشن، زبر، خام، به طور خشن، به صورت خشن، ناهموار، به طور ناهموار
دیکشنری هلندی به فارسی
بی حالی، بی روحی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور روحی، از نظر معنوی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
حالت، خلق و خوی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پر از روح، با روحیّه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
روح گرا، روحانی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
معنویّت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
روحانی، معنوی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
تغییرات خلقی، بی ثباتی خلق و خو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
آرام، استراحت کرد
دیکشنری آلمانی به فارسی