معنی roh
roh
روحی، روح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با roh
roh
roh
خام
دیکشنری آلمانی به فارسی
rot
rot
آروغ، آروغ زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
froh
froh
شاد، خوشحالَم
دیکشنری آلمانی به فارسی
ruh
ruh
روحی، روح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
roho
roho
رُوحانیّت، روح، پُر اَز روح، روحی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
rot
rot
قِرمِز
دیکشنری آلمانی به فارسی
rot
rot
فاسِد، پوسیدِگی، گَندیدِه، بِه طُورِ فاسِد
دیکشنری هلندی به فارسی