معنی płatny - جستجوی لغت در جدول جو
płatny
قابل پرداخت، قابل پر کردن
ادامه...
قابِلِ پَرداخت، قابِل پُر کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
psotny
شیطنت آمیز، اهریمنی، با شیطنت، شیطانی، شوم
ادامه...
شِیطَنَت آمیز، اَهریمَنی، با شِیطَنَت، شِیطانی، شوم
دیکشنری لهستانی به فارسی
własny
خود، پاپ
ادامه...
خُود، پَاپ
دیکشنری لهستانی به فارسی
podatny
آسیب پذیر، حسّاس، پذیرا، عبادت، مستعد، مستعمره کردن
ادامه...
آسیب پَذیر، حَسّاس، پَذیرا، عِبادَت، مُستَعِد، مُستَعمِرِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
płynny
روان، روانپزشک، مایع، مورّب
ادامه...
رَوان، رَوانپِزِشک، مایِع، مُوَرَّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
płodny
بارور، لقاح
ادامه...
باروَر، لِقَاح
دیکشنری لهستانی به فارسی
sławny
مشهور، قابل توجّه، معروف
ادامه...
مَشهور، قابِلِ تَوَجُّه، مَعروف
دیکشنری لهستانی به فارسی
łatwy
آسان، تسهیل کند
ادامه...
آسان، تَسهِیل کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
ładny
زیبا، آراستن
ادامه...
زیبا، آراستَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
pitny
قابل شرب، قابل شمارش
ادامه...
قابِلِ شُرب، قابِلِ شُمارِش
دیکشنری لهستانی به فارسی