معنی pomocnik - جستجوی لغت در جدول جو
pomocnik
کمک کننده، کمدی
ادامه...
کُمَک کُنَندِه، کُمِدی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pomocnie
به طور مفید، تعطیلات
ادامه...
بِه طُورِ مُفید، تَعطیلات
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomocny
مفید، مولّد، خدماتی، خرد
ادامه...
مُفید، مُوَلِّد، خَدَماتی، خِرَد
دیکشنری لهستانی به فارسی