معنی pomocnik
pomocnik
کمک کننده، کمدی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با pomocnik
pomocnie
pomocnie
بِه طُورِ مُفید، تَعطیلات
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomocny
pomocny
مُفید، مُوَلِّد، خَدَماتی، خِرَد
دیکشنری لهستانی به فارسی