معنی pomocny
pomocny
مفید، مولّد، خدماتی، خرد
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با pomocny
podobny
podobny
مُشَابِه، مُقایِسِه کُنید، هَمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomocnik
pomocnik
کُمَک کُنَندِه، کُمِدی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomocnie
pomocnie
بِه طُورِ مُفید، تَعطیلات
دیکشنری لهستانی به فارسی
powolny
powolny
تَنبَل، لَنگی، کُند، مَبهُوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
potoczny
potoczny
عامیانه، عایِق
دیکشنری لهستانی به فارسی
pobożny
pobożny
مُؤمِن، جَماعَت، مَذهَبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pokorny
pokorny
فُروتَن، تَحقِیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
pozorny
pozorny
ظاهِری، ظاهِر عَجیب
دیکشنری لهستانی به فارسی
owocny
owocny
باروَر، پُربار
دیکشنری لهستانی به فارسی