معنی plat - جستجوی لغت در جدول جو
plat
صاف، تخت
ادامه...
صاف، تَخت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
plat
صاف، تخت، به طور صاف
ادامه...
صاف، تَخت، بِه طُورِ صاف
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
gut platziert
خوب جای گذاری شده، به خوبی قرار گرفته است
ادامه...
خوب جای گُذاری شُدِه، بِه خوبی قَرار گِرِفتِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
platonik
فکری، افلاطونی
ادامه...
فِکری، اَفلاطونی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
platonisch
فکری، افلاطونی، به طور افلاطونی
ادامه...
فِکری، اَفلاطونی، بِه طُورِ اَفلاطونی
دیکشنری هلندی به فارسی
platzen
ترکیدن
ادامه...
تَرکیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
platonisch
به طور افلاطونی، افلاطونی، فکری
ادامه...
بِه طُورِ اَفلاطونی، اَفلاطونی، فِکری
دیکشنری آلمانی به فارسی
platoni
فکری، افزونگی
ادامه...
فِکری، اَفزونِگی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
abplatzen
تکّه کردن، تراشه کردن
ادامه...
تِکِّه کَردَن، تَراشه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
aplatir
هموار کردن، صاف کردن
ادامه...
هَموار کَردَن، صاف کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
platonicznie
به طور افلاطونی، بر اساس حروف الفبا
ادامه...
بِه طُورِ اَفلاطونی، بَر اَساس حُروف اَلِفبا
دیکشنری لهستانی به فارسی
aplati
صاف شده، مسطّح شده
ادامه...
صاف شُدِه، مُسَطَّح شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
de manière plate
به طور صاف، صاف
ادامه...
بِه طُورِ صاف، صاف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Kontemplator
متفکّر
ادامه...
مُتِفَکِّر
دیکشنری آلمانی به فارسی
Kontemplation
تفکّر
ادامه...
تَفَکُّر
دیکشنری آلمانی به فارسی
kontemplator
متفکّر
ادامه...
مُتِفَکِّر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
de manière contemplative
با تفکّر، به شیوه ای متفکّرانه
ادامه...
با تَفَکُّر، بِه شیوِه ای مُتِفَکِّرانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
platonik olarak
به طور افلاطونی، به صورت افلاطونی
ادامه...
بِه طُورِ اَفلاطونی، بِه صورَتِ اَفلاطونی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
platoński
فکری، متالیزاسیون
ادامه...
فِکری، مِتالیزاسیون
دیکشنری لهستانی به فارسی
platonique
فکری، افلاطونی
ادامه...
فِکری، اَفلاطونی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
alat
دستگاه، ابزار
ادامه...
دَستگاه، اَبزار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Flat
صاف، تخت
ادامه...
صاف، تَخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
platónico
فکری، افلاطونی
ادامه...
فِکری، اَفلاطونی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
platónicamente
به طور افلاطونی، به صورت افلاطونی
ادامه...
بِه طُورِ اَفلاطونی، بِه صورَتِ اَفلاطونی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
plateado
نقره ای
ادامه...
نُقره ای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
platoniquement
به طور افلاطونی، به صورت افلاطونی
ادامه...
بِه طُورِ اَفلاطونی، بِه صورَتِ اَفلاطونی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
platitudes
جملات کلیشه ای، دروغگویی ها
ادامه...
جُمَلات کِلیشِه ای، دُروغگویی ها
دیکشنری فرانسوی به فارسی
platonik
فکری، افلاطونی
ادامه...
فِکری، اَفلاطونی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
platitude
تختی، مسطّح بودن
ادامه...
تَختی، مُسَطَّح بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
platonico
فکری، افلاطونی
ادامه...
فِکری، اَفلاطونی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
platonicamente
به طور افلاطونی، به صورت افلاطونی
ادامه...
بِه طُورِ اَفلاطونی، بِه صورَتِ اَفلاطونی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
platônico
فکری، افلاطونی
ادامه...
فِکری، اَفلاطونی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
platonicamente
به طور افلاطونی، به صورت افلاطونی
ادامه...
بِه طُورِ اَفلاطونی، بِه صورَتِ اَفلاطونی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
platitudes
جملات کلیشه ای، دروغگویی ها
ادامه...
جُمَلات کِلیشِه ای، دُروغگویی ها
دیکشنری پرتغالی به فارسی
contemplation
تفکّر
ادامه...
تَفَکُّر
دیکشنری فرانسوی به فارسی