معنی plat
plat
صاف، تخت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با plat
plat
plat
صاف، تَخت، بِه طُورِ صاف
دیکشنری هلندی به فارسی
alat
alat
دَستگاه، اَبزار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Flat
Flat
صاف، تَخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی