معنی aplati
aplati
صاف شده، مسطّح شده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با aplati
aplatir
aplatir
هَموار کَردَن، صاف کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
apati
apati
بی تَفاوُتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
apatis
apatis
بی تَفاوُت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
apatia
apatia
بی تَفاوُتی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
apatia
apatia
بی تَفاوُتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
apatia
apatia
بی تَفاوُتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
ahlaki
ahlaki
اَخلاقی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
anlatı
anlatı
رِوایَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
alami
alami
طَبیعی، تَجرُبِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی