معنی plakken - جستجوی لغت در جدول جو
plakken
چسباندن، برش ها
ادامه...
چَسباندَن، بُرِش ها
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
plagen
آزار دادن، طاعون
ادامه...
آزار دادَن، طاعون
دیکشنری هلندی به فارسی
likken
لیسیدن
ادامه...
لیسیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
bakken
پختن، پخت، تابه کردن
ادامه...
پُختَن، پُخت، تابِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
packen
بسته بندی کردن، بسته
ادامه...
بَستِه بَندی کَردَن، بَستِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
parken
ایستگاه کردن، پارک، پارک کردن، پارکینگ
ادامه...
ایستگاه کَردَن، پارک، پارک کَردَن، پارکینگ
دیکشنری آلمانی به فارسی
plagen
آزار دادن، طاعون
ادامه...
آزار دادَن، طاعون
دیکشنری آلمانی به فارسی
planen
برنامه ریزی کردن، برنامه ریزی کنید، زمان بندی کردن، نقشه کشیدن
ادامه...
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه ریزی کُنید، زَمان بَندی کَردَن، نَقشِه کِشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
pikken
نوک زدن
ادامه...
نُوک زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
hakken
قطع کردن، پاشنه، ریز ریز کردن
ادامه...
قَطع کَردَن، پاشنِه، ریز ریز کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Slacken
آرام کردن، سست کردن
ادامه...
آرام کَردَن، سُست کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
slikken
بلعیدن، قورت دادن
ادامه...
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
klikken
کلیک کردن، کلیک کنید
ادامه...
کِلیک کَردَن، کِلیک کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
Blacken
سیاه کردن، سیاه شدن
ادامه...
سیاه کَردَن، سیاه شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
platzen
ترکیدن
ادامه...
تَرکیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
prikken
سوزاندن، ضربه زدن
ادامه...
سوزاندَن، ضَربِه زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
plannen
دستکاری کردن، برنامه ها، برنامه ریزی کردن، زمان بندی کردن
ادامه...
دَستکاری کَردَن، بَرنامِه ها، بَرنامِه ریزی کَردَن، زَمان بَندی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
planten
کاشت کردن، گیاهان
ادامه...
کاشت کَردَن، گیاهان
دیکشنری هلندی به فارسی
lekken
نشت کردن، نشت
ادامه...
نَشت کَردَن، نَشت
دیکشنری هلندی به فارسی