معنی pirang - جستجوی لغت در جدول جو
pirang
بلوند
ادامه...
بِلُوند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pijany
مست، خیره کننده، مبهوت
ادامه...
مَست، خیرِه کُنَندِه، مَبهُوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
rang
رتبه، طبقه بندی کنید
ادامه...
رُتبِه، طَبَقِه بَندی کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
rang
درجه بندی، رتبه
ادامه...
دَرَجِه بَندی، رُتبِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
riang
سرزنده، شاد، شادمان
ادامه...
سَرزِندِه، شاد، شادمان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
piana
کف زدگی، کلمه
ادامه...
کَف زَدِگی، کَلَمِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
pikant
تند
ادامه...
تُند
دیکشنری آلمانی به فارسی
jirani
مجاور، همسایه، متصّل، محلّه، کناری
ادامه...
مُجاوِر، هَمسایِه، مُتَصِّل، مَحَلِّه، کِناری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tirani
استبدادی، ظالم، ستمگری
ادامه...
اِستِبدادی، ظالِم، سِتَمگَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pincang
لنگ، لنگیدن، شل، لنگ لنگ حرکت کردن، لنگ لنگان
ادامه...
لَنگ، لَنگیدَن، شَل، لَنگ لَنگ حَرَکَت کَردَن، لَنگ لَنگان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
perang
جنگ
ادامه...
جَنگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
petang
عصر
ادامه...
عَصر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Tiring
خسته کننده
ادامه...
خَستِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
miring
نامتقارن، کج شده، مایل، شیب داشتن، کج، شیب دار، کج کلاه
ادامه...
نامُتِقارِن، کَج شُدِه، مایِل، شیب داشتَن، کَج، شیب دار، کَج کُلاه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kurang
کاستی دار، کافی نیست، کم
ادامه...
کاستی دار، کافی نیست، کَم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
jarang
کم تکراری، به ندرت، نادر، متفرّق
ادامه...
کَم تِکرَاری، بِه نُدرَت، نادِر، مُتِفَرِّق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
jurang
گودال عمیق، درّه
ادامه...
گودال عَمیق، دَرِّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hilang
گمشده، گم شده است
ادامه...
گُمشُدِه، گُم شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rang
درجه بندی، رتبه
ادامه...
دَرَجِه بَندی، رُتبِه
دیکشنری هلندی به فارسی