معنی pijn - جستجوی لغت در جدول جو
pijn
رنج شدید، درد، آسیب رسانی
ادامه...
رَنج شَدید، دَرد، آسیب رِسانی
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zijn
بودن، هستند، او، مربوط به آن
ادامه...
بودَن، هَستَند، او، مَربوط بِه آن
دیکشنری هلندی به فارسی
fijn
به طور دقیق، خوب
ادامه...
بِه طُورِ دَقیق، خوب
دیکشنری هلندی به فارسی
mijn
من، مال من
ادامه...
مَن، مال مَن
دیکشنری هلندی به فارسی
pijnvulling
تجدید، پر کردن درد
ادامه...
تَجدید، پُر کَردَن دَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
pijnloosheid
بی دردی، بدون درد
ادامه...
بی دَردی، بِدونِ دَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
pijnloos
بدون درد
ادامه...
بِدونِ دَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
pijnlijkheid
دردناکی، درد
ادامه...
دَردناکی، دَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
pijnlijk
دردآور، دردناک، به طور دردناک، آزاردهنده، آسیب زا، آسیب زننده، با دردی، عذاب آور
ادامه...
دَردآوَر، دَردناک، بِه طُورِ دَردناک، آزاردَهَندِه، آسیب زا، آسیب زَنَندِه، با دَردی، عَذاب آوَر
دیکشنری هلندی به فارسی
pijngevoel
دردناکی، احساس درد
ادامه...
دَردناکی، اِحساس دَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
pijn doen
درد کردن، صدمه دیده
ادامه...
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
utopijny
آرمان شهری، ایده آلیست
ادامه...
آرمان شَهری، ایده آلیست
دیکشنری لهستانی به فارسی
filantropijny
نوع دوست، خیریّه
ادامه...
نَوع دوست، خِیریِّه
دیکشنری لهستانی به فارسی
filantropijnie
به طور خیرخوٰاهانه، خیریّه
ادامه...
بِه طُورِ خِیرخوٰاهانِه، خِیریِّه
دیکشنری لهستانی به فارسی