جدول جو
جدول جو

معنی piec - جستجوی لغت در جدول جو

piec
پختن، برای پختن، برشته کردن، برهنگی
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قابلیّت بیمه پذیری، حسّاسیّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
به طور ایمن، از نظر ایمونولوژیک، با خیال راحت
دیکشنری لهستانی به فارسی
ایمن، امن، ایمن سازی
دیکشنری لهستانی به فارسی
مهر و موم شده، مهلت
دیکشنری لهستانی به فارسی
تامین، محافظت شده است
دیکشنری لهستانی به فارسی
تامین شده، تامین کننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
خسیس، بخل
دیکشنری لهستانی به فارسی
شتابزدگی، تندخویی، شتاب، شتاب دهنده
دیکشنری لهستانی به فارسی
تاجر، تاج گذاری
دیکشنری لهستانی به فارسی
بیمه کردن، اوراق بهادار شدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
قابل بیمه، پارکینگ پولی
دیکشنری لهستانی به فارسی
دوندن، دونده، دویدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
بیمه، بیمه کنند
دیکشنری لهستانی به فارسی
به خطر انداختن، خطر
دیکشنری لهستانی به فارسی
خطر، خطرناک، خطرناکی، خوشنویس
دیکشنری لهستانی به فارسی
به طور خطرناک، خطرناک، خنده دار، غیرایمن، غیرآلی، به طور ناامن، نابرابر
دیکشنری لهستانی به فارسی
خطرناک، خطر، ناامن، عدم قطعیّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
غیرقابل بیمه، غیر قابل قبول
دیکشنری لهستانی به فارسی
کیک پختن، کیهان شناس
دیکشنری لهستانی به فارسی
مهر کردن، مهر و موم شده
دیکشنری لهستانی به فارسی
برشته، پنج
دیکشنری لهستانی به فارسی
بوق زنی، بوق
دیکشنری هلندی به فارسی
امنیّت، فروشگاه
دیکشنری لهستانی به فارسی