جدول جو
جدول جو

معنی pendelen - جستجوی لغت در جدول جو

pendelen
رفت و آمد کردن، رفت و آمد
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پارویی زدن، دست و پا زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
رفت و آمد کردن، رفت و آمد
دیکشنری آلمانی به فارسی
تقسیم کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
عمل کردن، عمل کنید، معامله کردن، تبادل کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
جانبدار، ترجیح، بی طرفی، طرفداری، امتیاز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آسیب رساندن، ضرر
دیکشنری هلندی به فارسی
بسته بندی کردن، بسته بندی
دیکشنری هلندی به فارسی
ارائه دادن، ارائه دهد
دیکشنری هلندی به فارسی
افتادن، آویزان کردن، آویزان بودن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
صفحه بندی کردن، پانل ها
دیکشنری هلندی به فارسی
صفحه بندی کردن، تابلوسازی
دیکشنری آلمانی به فارسی