معنی paść - جستجوی لغت در جدول جو
paść
چرا کردن، چشمک زدن
ادامه...
چِرا کَردَن، چِشمَک زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
spaść
سقوط کردن، سقوط
ادامه...
سُقوط کَردَن، سُقوط
دیکشنری لهستانی به فارسی
przepaść
گودال عمیق، عمیق تر کردن، از دست دادن
ادامه...
گودال عَمیق، عَمیق تَر کَردَن، اَز دَست دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی