معنی owocny - جستجوی لغت در جدول جو
owocny
بارور، پربار
ادامه...
باروَر، پُربار
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
owocowy
میوه ای
ادامه...
میوِه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی
owocnie
ثمرآور، بهره وری
ادامه...
ثَمَرآوَر، بَهرِه وَری
دیکشنری لهستانی به فارسی
owalny
بیضوی، بیضی شکل، بیضی، بت پرستی
ادامه...
بَیضَوی، بَیضی شِکل، بَیضی، بُت پَرَستی
دیکشنری لهستانی به فارسی
obecny
حاضر، غالب
ادامه...
حاضِر، غالِب
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomocny
مفید، مولّد، خدماتی، خرد
ادامه...
مُفید، مُوَلِّد، خَدَماتی، خِرَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
powolny
تنبل، لنگی، کند، مبهوت
ادامه...
تَنبَل، لَنگی، کُند، مَبهُوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
wolny
آزاد، شل
ادامه...
آزاد، شُل
دیکشنری لهستانی به فارسی
wodny
آبی
ادامه...
آبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
mocny
محکم، تنگ
ادامه...
مُحکَم، تَنگ
دیکشنری لهستانی به فارسی
nocny
شبانه، در شب
ادامه...
شَبانِه، دَر شَب
دیکشنری لهستانی به فارسی
nieowocny
بی فایده
ادامه...
بی فایِدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی