معنی orda - جستجوی لغت در جدول جو
orda
گروه، وجود دارد
ادامه...
گُروه، وُجُود دارَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
orda
گروه، گروه گروهی
ادامه...
گُروه، گُروه گُروهی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Unaffordable
گران، مقرون به صرفه نیست
ادامه...
گِران، مَقرون بِه صرفِه نیست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
discordant
خشن، ناسازگار، ناهماهنگ
ادامه...
خَشِن، ناسازگار، ناهَماهَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mordantement
به طور زهرآگین، گزنده
ادامه...
بِه طُورِ زَهرآگین، گَزَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mordant
به طور تند، گاز گرفتن، زننده
ادامه...
بِه طُورِ تُند، گاز گِرِفتَن، زَنَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
engordar
چاق شدن، چاق کردن
ادامه...
چاق شُدَن، چاق کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
transbordar
قایق رساندن، انتقال
ادامه...
قایِق رِساندَن، اِنتِقال
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manière discordante
ناموزونانه، به شیوه ای ناسازگار
ادامه...
نامَوزونانِه، بِه شیوِه ای ناسازگار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abordar
مواجهه کردن، رویکرد، بررسی کردن
ادامه...
مُواجَهَه کَردَن، رویکَرد، بَررَسی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
abordar
مبارزه کردن، مقابله با، مواجهه کردن
ادامه...
مُبارِزِه کَردَن، مُقابَلِه با، مُواجَهَه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
acordar alguém
بیدار کردن، کسی را بیدار کن
ادامه...
بیدار کَردَن، کَسی را بیدار کُن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
acordar
توافق داشتن، برای بیدار شدن، بیدار بودن، بیدار کردن، برانگیختن، بیدار شدن
ادامه...
تَوَافُق داشتَن، بَرایِ بیدار شُدَن، بیدار بودَن، بیدار کَردَن، بَراَنگیختَن، بیدار شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
acordado
بیدار
ادامه...
بیدار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bordar
گلدوزی کردن
ادامه...
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
recordar
یادآوری کردن، به یاد داشته باشید، به یاد آوردن
ادامه...
یادآوَری کَردَن، بِه یاد داشتِه باشید، بِه یاد آوَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
recordação
یادآوری، ساختنی
ادامه...
یادآوَری، ساختَنی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bordar
گلدوزی کردن
ادامه...
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
acordar
توافق داشتن، موافق
ادامه...
تَوَافُق داشتَن، مُوافِق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
discordante
خشن، ناسازگار، ناهماهنگ
ادامه...
خَشِن، ناسازگار، ناهَماهَنگ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
horda
گروه، گروه گروهی
ادامه...
گُروه، گُروه گُروهی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
horda
گروه، گروه گروهی
ادامه...
گُروه، گُروه گُروهی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
horda
گروه
ادامه...
گُروه
دیکشنری لهستانی به فارسی
orta
متوسّط، وسط، میانه
ادامه...
مُتِوَسِّط، وَسَط، میانِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
inabordable
گران، مقرون به صرفه نیست
ادامه...
گِران، مَقرون بِه صرفِه نیست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
discordantemente
ناموزونانه، ناهماهنگ
ادامه...
نامَوزونانِه، ناهَماهَنگ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mordazmente
به طور تند، اسیدی، به طور زهرآگین، به طور گزنده
ادامه...
بِه طُورِ تُند، اَسیدی، بِه طُورِ زَهرآگین، بِه طُورِ گَزَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
recordar
به یاد آوردن، به یاد داشته باشید، یادآوری کردن
ادامه...
بِه یاد آوَردَن، بِه یاد داشتِه باشید، یادآوَری کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mordaz
تلخ و نیشدار، کوبنده، تند، زننده
ادامه...
تَلخ و نِیشدار، کوبَندِه، تُند، زَنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
abordable
مقرون به صرفه
ادامه...
مَقرون بِه صرفِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abordabilité
مقرون به صرفه بودن
ادامه...
مَقرون بِه صرفِه بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
à prix abordable
با هزینه قابل قبول، با قیمت مقرون به صرفه
ادامه...
با هَزینِه قابِل قَبول، با قِیمَت مَقرون بِه صرفِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
de manera mordaz
به شدّت انتقاد آمیز، به شکلی کوبنده
ادامه...
بِه شِدَّت اِنتِقاد آمیز، بِه شِکلی کوبَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desbordar
سرریز شدن، سرریز
ادامه...
سَرریز شُدَن، سَرریز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
accordare
تنظیم کردن، کمک مالی، توافق داشتن
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، کُمَکِ مالی، تَوَافُق داشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی