معنی ok - جستجوی لغت در جدول جو
ok
اکی، اکسیداسیون
ادامه...
اُکِی، اُکسیداسِیون
دیکشنری لهستانی به فارسی
ok
اکی، باشه
ادامه...
اُکِی، باشِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ok
اکی، باشه
ادامه...
اُکِی، باشِه
دیکشنری هلندی به فارسی
ok
اکی، باشه، خوب
ادامه...
اُکِی، باشِه، خوب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
okrągły stół
میز گرد، میزبان
ادامه...
میزِ گِرد، مِیزبَان
دیکشنری لهستانی به فارسی
okrężnie
دایره وار، ثابت
ادامه...
دایِرِه وار، ثابِت
دیکشنری لهستانی به فارسی
okresowy
دوره ای، جوجه کشی
ادامه...
دَورِه ای، جوجِه کِشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
okresowo
به طور دوره ای، دخترانه
ادامه...
بِه طُورِ دَورِه ای، دُختَرانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
określać
اصطلاح کردن، اصطلاحات تخصّصی، مشخّص کردن، اطّلاع دهید، تعیین کردن، تعریف کند، تغذیه
ادامه...
اِصطِلاح کَردَن، اِصطِلاحات تَخَصُّصی، مُشَخَّص کَردَن، اِطِّلاع دَهید، تَعیین کَردَن، تَعرِیف کُنَد، تَغذیِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
okres próbny
آزمایشی، تحریک پذیر
ادامه...
آزمایِشی، تَحریک پَذیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
okres
دوره، دوره ای
ادامه...
دَورِه، دَورِه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی
okrągły
گرد، تشکیل جلسه دهد، دایره ای، گرد کردن، کروی
ادامه...
گِرد، تَشکیل جَلَسِه دَهَد، دایِرِه ای، گِرد کَردَن، کُرَوی
دیکشنری لهستانی به فارسی
okropnie
به طور وحشتناک، وحشتناک، وحشت زده، وحشتناک کردن
ادامه...
بِه طُورِ وَحشَتناک، وَحشَتناک، وَحشَت زَدِه، وَحشَتناک کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
okrągłość
گردی، گریه کن
ادامه...
گِردی، گِریِه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
około
تقریباً
ادامه...
تقریباً
دیکشنری لهستانی به فارسی
okolicznościowy
مربوط به شرایط، صدا
ادامه...
مَربوط بِه شَرایط، صِدا
دیکشنری لهستانی به فارسی
okoliczności
شرایط، گرفتگی
ادامه...
شَرایط، گِرِفتِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
okoliczność
شرایط
ادامه...
شَرایط
دیکشنری لهستانی به فارسی
oklaskujący
تشویق کننده، تشویق کردن
ادامه...
تَشویق کُنَندِه، تَشوِیق کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
okrężny
چرخش، گردش خون
ادامه...
چَرخِش، گَردِش خون
دیکشنری لهستانی به فارسی
okropność
روح انگیز، کینه توزی، وحشتناکی، وحشتناک، وحشت
ادامه...
روح اَنگیز، کینِه توزی، وَحشَتناکی، وَحشَتناک، وَحشَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
okupacja
اشغال، را اشغال کند
ادامه...
اِشغال، را اِشغال کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
oksimoron
ناقض
ادامه...
ناقِض
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
oksigenasi
اکسیژن رسانی
ادامه...
اُکسیژِن رِسانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
oksidasi
اکسایش، اکسیداسیون
ادامه...
اُکسایِش، اُکسیداسِیون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
oke
اکی، باشه
ادامه...
اُکِی، باشِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
okulista
چشم پزشک، نگاه دلگیر
ادامه...
چِشم پِزِشک، نِگاه دِلگیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
okropny
وحشیانه، وحشتناک
ادامه...
وَحشیانِه، وَحشَتناک
دیکشنری لهستانی به فارسی
oksymoronicznie
به طور تناقض آمیز، به آرامی
ادامه...
بِه طُورِ تَناقُض آمیز، بِه آرامی
دیکشنری لهستانی به فارسی
oksymoron
ناقض، رذل
ادامه...
ناقِض، رَذل
دیکشنری لهستانی به فارسی
okrzyk
فریاد، فریاد بزن
ادامه...
فَریاد، فَریاد بِزَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
okrutny
ظالم
ادامه...
ظالِم
دیکشنری لهستانی به فارسی
okrutnie
بسیار بی رحم، فوق حسّاس، به طور وحشیانه، وحشیانه، ظالمانه
ادامه...
بِسیار بی رَحم، فُوقِ حَسّاس، بِه طُورِ وَحشیانِه، وَحشیانِه، ظالِمانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
okrucieństwo
جنایت، جرم انگاری، شقاوت، شک، شنیعیت، شهوانی، وحشی گری
ادامه...
جِنایَت، جُرم اِنگاری، شَقاوَت، شَک، شَنیعِیَت، شَهَوانی، وَحشی گَری
دیکشنری لهستانی به فارسی
oklaskiwać
ستایش کردن، ستایش، تشویق کردن
ادامه...
سِتایِش کَردَن، سِتایِش، تَشوِیق کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی