معنی nudnie - جستجوی لغت در جدول جو
nudnie
خسته کننده، یکنواخت
ادامه...
خَستِه کُنَندِه، یِکنَواخت
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bujnie
سرسبز، سبز
ادامه...
سَرسَبز، سَبز
دیکشنری لهستانی به فارسی
nudno
به طور خسته کننده، به آرامی، خسته کننده
ادامه...
بِه طُورِ خَستِه کُنَندِه، بِه آرامی، خَستِه کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
nudny
کسل کننده، خسته کننده
ادامه...
کِسِل کُنَندِه، خَستِه کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
ufnie
با اطمینان، محکم
ادامه...
با اِطمینان، مُحکَم
دیکشنری لهستانی به فارسی
nuance
لطافت، تفاوت ظریف
ادامه...
لِطافَت، تَفاوُت ظَریف
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nuance
لطافت، تفاوت ظریف
ادامه...
لِطافَت، تَفاوُت ظَریف
دیکشنری هلندی به فارسی
godnie
شایسته وار، سوسک
ادامه...
شایِستِه وار، سوسک
دیکشنری لهستانی به فارسی
nuance
لطافت، تفاوت ظریف
ادامه...
لِطافَت، تَفاوُت ظَریف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
nuance
لطافت، سایه
ادامه...
لِطافَت، سایِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nudzić
کسل کننده بودن، بی حال
ادامه...
کِسِل کُنَندِه بودَن، بی حال
دیکشنری لهستانی به فارسی
modnie
به طور شیک، شیک، به طور مد روز، مدرن
ادامه...
بِه طُورِ شیک، شیک، بِه طُورِ مُدِ روز، مُدِرن
دیکشنری لهستانی به فارسی
nadanie
اعطای مقام، اعلام کند
ادامه...
اِعطایِ مَقام، اِعلام کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
ładnie
به طور زیبا یا دلپذیر، از نظر آرایشی، زیبا
ادامه...
بِه طُورِ زیبا یا دِلپَذیر، اَز نَظَرِ آرایِشی، زیبا
دیکشنری لهستانی به فارسی
dumnie
با افتخار، مقتدرانه
ادامه...
با اِفتِخار، مُقتَدِرانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
nędznie
رقّت بار، رقابت
ادامه...
رِقَّت بار، رِقابَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
unie
اتّحاد، اتّحادیه
ادامه...
اِتِّحاد، اِتِّحادیِه
دیکشنری هلندی به فارسی