nguruma غرّش، رعد و برق، غرغر کردن، غرّیدن، غرّش کردن، رعد و برق زدن ادامه... غُرِّش، رَعد و بَرق، غُرغُر کَردَن، غُرّیدَن، غُرِّش کَردَن، رَعد و بَرق زَدَن دیکشنری سواحیلی به فارسی