معنی natie - جستجوی لغت در جدول جو
natie
ملّت
ادامه...
مِلَّت
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nominatie
نامزدی
ادامه...
نامزَدی
دیکشنری هلندی به فارسی
intonatie
لحن
ادامه...
لَحن
دیکشنری هلندی به فارسی
misalignatie
عدم هماهنگی، ناهماهنگی
ادامه...
عَدَمِ هَماهَنگی، ناهَماهَنگی
دیکشنری هلندی به فارسی
combinatie
ترکیب، ترکیبی
ادامه...
تَرکیب، تَرکیبی
دیکشنری هلندی به فارسی
donatie
اهدا
ادامه...
اِهدا
دیکشنری هلندی به فارسی
discriminatie
تمایز، تبعیض
ادامه...
تَمَایُز، تَبعیض
دیکشنری هلندی به فارسی
consternatie
نگرانی، حیرت
ادامه...
نِگَرانی، حَیرَت
دیکشنری هلندی به فارسی
detonatie
انفجار
ادامه...
اِنفِجار
دیکشنری هلندی به فارسی
culminatie
اوج، اوج گیری
ادامه...
اَوج، اُوج گیری
دیکشنری هلندی به فارسی
decontaminatie
پاکسازی، ضدّ آلودگی
ادامه...
پاکسازی، ضِدِّ آلودِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
vaccinatie
واکسیناسیون
ادامه...
واکسیناسیون
دیکشنری هلندی به فارسی
fanatiek
متعصّبانه، متعصّب، به طور افراطی
ادامه...
مُتِعَصِّبانِه، مُتِعَصِّب، بِه طُورِ اِفراطی
دیکشنری هلندی به فارسی
natif
بومی
ادامه...
بومی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fascinatie
جذبیت، شیفتگی
ادامه...
جَذبِیَت، شیفتِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
eliminatie
حذف
ادامه...
حَذف
دیکشنری هلندی به فارسی
emanatie
انتشار، تراوش
ادامه...
اِنتِشار، تَراوِش
دیکشنری هلندی به فارسی
germinatie
جوانه زنی
ادامه...
جَوانِه زَنی
دیکشنری هلندی به فارسی
alternatief
به طور انتخابی، جایگزین
ادامه...
بِه طُورِ اِنتِخابی، جایگُزین
دیکشنری هلندی به فارسی
oxygenatie
اکسیژن رسانی
ادامه...
اُکسیژِن رِسانی
دیکشنری هلندی به فارسی
insubordinatie
نافرمانی
ادامه...
نافَرمانی
دیکشنری هلندی به فارسی
indoctrinatie
آموزش القائی، تلقین
ادامه...
آموزِشِ اِلقائی، تَلقین
دیکشنری هلندی به فارسی
hallucinatie
توهّم
ادامه...
تَوَهُّم
دیکشنری هلندی به فارسی
nativ
بومی
ادامه...
بومی
دیکشنری آلمانی به فارسی
stagnatie
رکود
ادامه...
رُکود
دیکشنری هلندی به فارسی