معنی detonatie
detonatie
انفجار
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با detonatie
denotatie
denotatie
دِلالَت
دیکشنری هلندی به فارسی
intonatie
intonatie
لَحن
دیکشنری هلندی به فارسی
detonare
detonare
اِنفِجار کَردَن، مُنفَجِر کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Detonate
Detonate
اِنفِجار کَردَن، مُنفَجِر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
detentie
detentie
حَبس، بازداشت
دیکشنری هلندی به فارسی
donatie
donatie
اِهدا
دیکشنری هلندی به فارسی