معنی nat - جستجوی لغت در جدول جو
nat
خیس گونه، مرطوب
ادامه...
خیس گونِه، مَرطوب
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nature
طبیعت
ادامه...
طَبیعَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
naturaleza
طبیعت
ادامه...
طَبیعَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
natural
طبیعی
ادامه...
طَبیعی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nativo
بومی
ادامه...
بومی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nativamente
بومی، به صورت بومی
ادامه...
بومی، بِه صورَتِ بومی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
naturellement
طبیعتاً، به طور طبیعی
ادامه...
طَبیعَتاً، بِه طُورِ طَبیعی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
naturel
طبیعی
ادامه...
طَبیعی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
naturalité
طبیعی بودن
ادامه...
طَبیعی بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
naturalista
طبیعت شناس
ادامه...
طَبیعَت شِناس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
naturalistiquement
طبیعت گرایانه
ادامه...
طَبیعَت گَرایانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
naturaliste
طبیعت شناس
ادامه...
طَبیعَت شِناس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
naturalisation
تابعیّت پذیری، تابعیّت
ادامه...
تابِعیَّت پَذیری، تابِعیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nationalité
تابعیّت، ملیّت
ادامه...
تابِعیَّت، مِلیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nationaliste
به طور ملّی گرایانه، ملّی گرا
ادامه...
بِه طُورِ مِلّی گَرایانِه، مِلّی گَرا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nationalisme
ملّی گرایی
ادامه...
مِلّی گَرایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
naturalidad
طبیعی بودن
ادامه...
طَبیعی بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
naturalísticamente
طبیعت گرایانه
ادامه...
طَبیعَت گَرایانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nato
متولّد، متولّد شد
ادامه...
مُتِوَلِّد، مُتِوَلِّد شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Fat
چاق، چربی
ادامه...
چاق، چَربی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rat
خیانت کردن، موش صحرایی
ادامه...
خِیانَت کَردَن، موش صَحرایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
niat
قصد
ادامه...
قَصد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
zat
مادّه
ادامه...
مادِّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
wat
چه، چی
ادامه...
چِه، چی
دیکشنری هلندی به فارسی
net
شفّاف، خالص
ادامه...
شَفّاف، خالِص
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tat
مزّه، طعم
ادامه...
مَزِّه، طَعم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Pat
به آرامی ضربه زدن
ادامه...
بِه آرامی ضَربِه زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
naturalización
تابعیّت پذیری، تابعیّت
ادامه...
تابِعیَّت پَذیری، تابِعیَّت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Eat
خوردن، بخور
ادامه...
خُوردَن، بُخُور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
nah
به طور نزدیک، بستن، نزدیک
ادامه...
بِه طُورِ نَزدیک، بَستَن، نَزدیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
Bat
تنیس زدن، خفّاش
ادامه...
تِنیس زَدَن، خُفّاش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
nta
موم
ادامه...
موم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dat
آن، که
ادامه...
آنِ، کِه
دیکشنری هلندی به فارسی
naturalmente
طبیعتاً، به طور طبیعی
ادامه...
طَبیعَتاً، بِه طُورِ طَبیعی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nationaliser
ملّی کردن
ادامه...
مِلّی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی