معنی napadać - جستجوی لغت در جدول جو
napadać
حمله کردن، حواس پرتی
ادامه...
حَمله کَردَن، حَواس پَرتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
narażać
در معرض خطر قرار دادن، در نتیجه
ادامه...
دَر مَعرِضِ خَطَر قَرار دادَن، دَر نَتیجِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
napędzać
به جلو بردن، کمی
ادامه...
بِه جِلو بُردَن، کَمی
دیکشنری لهستانی به فارسی
nakładać
تحمیل کردن، تقاضا، فوق هم قرار دادن، فولکلورشناس
ادامه...
تَحمیل کَردَن، تَقاضا، فُوق هَم قَرار دادَن، فُولکُلُورشِناس
دیکشنری لهستانی به فارسی
nadawać
پخش کردن، انتشار دهید
ادامه...
پَخش کَردَن، اِنتِشار دَهید
دیکشنری لهستانی به فارسی
upadać
به زمین افتادن، به زودی، زمین خوردن، تلو تلو خوردن، افتادن، سقوط
ادامه...
بِه زَمین اُفتادَن، بِه زودی، زَمین خُوردَن، تِلو تِلو خُوردَن، اُفتادَن، سُقوط
دیکشنری لهستانی به فارسی
opadać
افتادن، شل شدن
ادامه...
اُفتادَن، شَل شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
spadać
سقوط کردن، سکوت
ادامه...
سُقوط کَردَن، سُکوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
padać
باریدن، باریک
ادامه...
باریدَن، باریک
دیکشنری لهستانی به فارسی