معنی mutować - جستجوی لغت در جدول جو
mutować
تغییر یافتن، تغییر می کند
ادامه...
تَغییر یافتَن، تَغییر می کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nitować
رگبار زدن، رمزگذاری
ادامه...
رَگبار زَدَن، رَمزگُذاری
دیکشنری لهستانی به فارسی
imputować
نسبت دادن، نسبتاً
ادامه...
نِسبَت دادَن، نِسبَتاً
دیکشنری لهستانی به فارسی
gotować
جوش آوردن، به سرعت رشد می کنند، پختن، پخته شده
ادامه...
جوش آوَردَن، بِه سُرعَت رُشد مِی کُنَند، پُختَن، پُختِه شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
cumować
پهلو گرفتن، بالقوّه
ادامه...
پَهلو گِرفتَن، بِالقُوِّه
دیکشنری لهستانی به فارسی
cytować
ارجاع دادن، مرجع، نقل قول کردن، نماد
ادامه...
اِرجاع دادَن، مَرجَع، نَقلِ قُول کَردَن، نَمَاد
دیکشنری لهستانی به فارسی
budować
ساختن، ساخت مهارت
ادامه...
ساختَن، ساخت مَهارَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
sumować
کلّی بودن، پوشش
ادامه...
کُلّی بودَن، پوشِش
دیکشنری لهستانی به فارسی
masować
توده کردن، تورفتگی، ماساژ دادن، راننده
ادامه...
تودِه کَردَن، تورَفتِگی، ماساژ دادَن، رانَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
ratować
نجات دادن، ذخیره شده است، ذخیره کنید
ادامه...
نَجَات دادَن، ذَخیرِه شُدِه اَست، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
malować
رنگ کردن، رنگ، روشنایی
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ، رُوشَنایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
mapować
نقشه کشیدن، برنامه ریزی کنید
ادامه...
نَقشِه کِشیدَن، بَرنامِه ریزی کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
kupować
خریداری کردن، بازخرید، خرید کردن، خریدار، خزنده
ادامه...
خَریداری کَردَن، بازخَرید، خَرید کَردَن، خَریدار، خَزَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
emitować
پخش کردن، گوینده
ادامه...
پَخش کَردَن، گویَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
dotować
یارانه دادن، دستیار
ادامه...
یارانِه دادَن، دَستیار
دیکشنری لهستانی به فارسی
amputować
قطع کردن، برش دادن
ادامه...
قَطع کَردَن، بُرِش دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
wetować
مخالفت کردن، مخترع
ادامه...
مُخالِفَت کَردَن، مُختَرِع
دیکشنری لهستانی به فارسی
transmutować
تغییر دادن، تغییر دهید
ادامه...
تَغییر دادَن، تَغییر دَهید
دیکشنری لهستانی به فارسی