معنی monotoni - جستجوی لغت در جدول جو
monotoni
یکنواختی، یکنواخت
ادامه...
یِکنَواختی، یِکنَواخت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
monótono
بی روح، یکنواخت، خسته کننده
ادامه...
بی روح، یِکنَواخت، خَستِه کُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Monotone
یکنواخت
ادامه...
یِکنَواخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Monotony
یکنواختی
ادامه...
یِکنَواختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
monotoon
به طور یکنواخت، یکنواخت
ادامه...
بِه طُورِ یِکنَواخت، یِکنَواخت
دیکشنری هلندی به فارسی
Monotonie
یکنواختی
ادامه...
یِکنَواختی
دیکشنری آلمانی به فارسی
monótono
خسته کننده، یکنواخت، کسل کننده، بی روح
ادامه...
خَستِه کُنَندِه، یِکنَواخت، کِسِل کُنَندِه، بی روح
دیکشنری پرتغالی به فارسی
monotonnie
به طور یکنواخت، به طور مساوی
ادامه...
بِه طُورِ یِکنَواخت، بِه طُورِ مُساوی
دیکشنری لهستانی به فارسی
monotonny
یکنواخت، برابری، خسته کننده، جامع
ادامه...
یِکنَواخت، بَرابَری، خَستِه کُنَندِه، جامِع
دیکشنری لهستانی به فارسی
monotonía
بی روحی، یکنواختی، کسل بودن
ادامه...
بی روحی، یِکنَواختی، کِسِل بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
monoton
به طور یکنواخت، یکنواخت
ادامه...
بِه طُورِ یِکنَواخت، یِکنَواخت
دیکشنری آلمانی به فارسی
monotonie
بی روحی، یکنواختی، خسته کننده بودن، کسل بودن
ادامه...
بی روحی، یِکنَواختی، خَستِه کُنَندِه بودَن، کِسِل بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
monoton
بی روح، یکنواخت
ادامه...
بی روح، یِکنَواخت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
monoton
خسته کننده، یکنواخت، بی روح، یکنواختی
ادامه...
خَستِه کُنَندِه، یِکنَواخت، بی روح، یِکنَواختی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
monotono
بی روح، یکنواخت، خسته کننده
ادامه...
بی روح، یِکنَواخت، خَستِه کُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
monotone
به طور یکنواخت، یکنواخت
ادامه...
بِه طُورِ یِکنَواخت، یِکنَواخت
دیکشنری هلندی به فارسی
monotone
به طور یکنواخت، یکنواخت، بی روح
ادامه...
بِه طُورِ یِکنَواخت، یِکنَواخت، بی روح
دیکشنری فرانسوی به فارسی
monotonia
بی روحی، یکنواختی، خسته کننده بودن، کسل بودن
ادامه...
بی روحی، یِکنَواختی، خَستِه کُنَندِه بودَن، کِسِل بودَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
monotonie
یکنواختی
ادامه...
یِکنَواختی
دیکشنری هلندی به فارسی
monotonia
بی روحی، یکنواختی، کسل بودن، خسته کننده بودن
ادامه...
بی روحی، یِکنَواختی، کِسِل بودَن، خَستِه کُنَندِه بودَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
monotonia
خسته کننده بودن، خسته
ادامه...
خَستِه کُنَندِه بودَن، خَستِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
kwa monotoni
به طور یکنواخت، در یکنواختی
ادامه...
بِه طُورِ یِکنَواخت، دَر یِکنَواختی
دیکشنری سواحیلی به فارسی