معنی moderato - جستجوی لغت در جدول جو
moderato
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
moderatör
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
moderar
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderno
مد روز، مدرن
ادامه...
مُدِ روز، مُدِرن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
modesto
متواضع
ادامه...
مُتِواضِع
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderno
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
modesto
متواضع
ادامه...
مُتِواضِع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moderar
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderno
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
modesto
متواضع
ادامه...
مُتِواضِع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Moderate
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moderator
مدیر جلسه، مجری
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، مُجری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moderator
مدیر جلسه، مجری
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، مُجری
دیکشنری آلمانی به فارسی
moderação
میانه روی، اعتدال
ادامه...
میانِه رَوی، اِعتِدال
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderator
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderador
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderare
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moderasi
میانه روی، اعتدال
ادامه...
میانِه رَوی، اِعتِدال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderador
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderat
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری آلمانی به فارسی
moderat
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderado
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderado
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderatore
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moderator
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری هلندی به فارسی
moderator
مدیر جلسه، مدیریّت
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، مُدیریَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
in modo immoderato
به طور افراطی، به طور بی حدّ و حصر
ادامه...
بِه طُورِ اِفراطی، بِه طُور بی حَدّ و حَصر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی