معنی mistik - جستجوی لغت در جدول جو
mistik
ماورایی، عرفانی
ادامه...
ماوَرایی، عِرفانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mistik
ماورایی، عارف
ادامه...
ماوَرایی، عارِف
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mystiek
ماورایی، عرفانی، به طور عرفانی
ادامه...
ماوَرایی، عِرفانی، بِه طُورِ عِرفانی
دیکشنری هلندی به فارسی
secara mistik
به طور عرفانی، عرفانی
ادامه...
بِه طُورِ عِرفانی، عِرفانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
eufemistik
تلطیفی، خوشایند
ادامه...
تَلطِیفی، خُوشایَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
misi
مأموریت
ادامه...
مَأموریَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mistik bir şekilde
به طور عرفانی، عرفانی
ادامه...
بِه طُورِ عِرفانی، عِرفانی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
minik
ریز، کوچک
ادامه...
ریز، کوچَک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
istek
تمایل، درخوٰاست کنید
ادامه...
تَمَایُل، دَرخوٰاست کُنید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
titik
نقطه
ادامه...
نُقطِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
misto
مخلوط، مختلط
ادامه...
مَخلوط، مُختَلَط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
musik
موسیقی
ادامه...
موسیقی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fisik
فیزیکی، فیزیک بدن، جسمانیت
ادامه...
فیزیکی، فیزیک بَدَن، جِسمانِیَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
missie
مأموریت
ادامه...
مَأموریَت
دیکشنری هلندی به فارسی
listig
با تزویر، حیله گری، با فریبکاری، حیله گر، روباه وار، زرقانی، زیرکانه، فریبکار، مکّار، مکّارانه
ادامه...
با تَزویر، حیلِه گَری، با فَریبکاری، حیلِه گَر، روباه وار، زَرقانی، زیرَکانِه، فَریبکار، مَکّار، مَکّارانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
sismik
زلزله ای، لرزه ای
ادامه...
زِلزِلِه ای، لَرزِه ای
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
rustik
روستایی
ادامه...
روستایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
pislik
کثیفی، خاک، کثافت
ادامه...
کَثیفی، خاک، کَثافَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
mistrz
استاد
ادامه...
اُستاد
دیکشنری لهستانی به فارسی
mistico
ماورایی، عرفانی
ادامه...
ماوَرایی، عِرفانی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
miskin
فقیر
ادامه...
فَقیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mastic
درزگیر، بتونه
ادامه...
دَرزگیر، بَتونِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
listrik
الکتریکی، برق
ادامه...
اِلِکتریکی، بَرق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mistig
به طور مه آلود، مه آلود، دودآلود
ادامه...
بِه طُورِ مِه آلود، مِه آلود، دودآلود
دیکشنری هلندی به فارسی
secara eufemistik
به طور تعریفی، به صورت تعبیری
ادامه...
بِه طُورِ تَعریفی، بِه صورَتِ تَعبیری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی