معنی metalen - جستجوی لغت در جدول جو
metalen
آهن گونه، فلزّی
ادامه...
آهَن گونِه، فِلِزّی
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
betalen
پرداخت کردن، پرداخت کنید
ادامه...
پَرداخت کَردَن، پَرداخت کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
memanen
محصول برداشت کردن، برداشت، برداشت کردن
ادامه...
مَحصول بَرداشت کَردَن، بَرداشت، بَرداشت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
vertalen
ترجمه کردن، ترجمه کنید
ادامه...
تَرجُمِه کَردَن، تَرجَمَه کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
metalik
فلزّی
ادامه...
فِلِزّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bepalen
تعیین کردن، تعیین کنند
ادامه...
تَعیین کَردَن، تَعیین کُنَند
دیکشنری هلندی به فارسی
mentale
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
letale
کشنده
ادامه...
کُشَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stalen
با ویژگی های فولادی، فولاد
ادامه...
با ویژِگی های فولادی، فولاد
دیکشنری هلندی به فارسی
metali
فلزّی، فلزات
ادامه...
فِلِزّی، فِلِزات
دیکشنری سواحیلی به فارسی
malen
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
meten
اندازه گیری کردن، برای اندازه گیری، اندازه گرفتن، اندازه کردن
ادامه...
اَندازِه گیری کَردَن، بَرایِ اَندازِه گیری، اَندازِه گِرِفتَن، اَندازِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
malen
خراشیدن، آسیاب کردن، خردکننده
ادامه...
خراشیدَن، آسیاب کَردَن، خُردکُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی