معنی meten meten اندازه گیری کردن، برای اندازه گیری، اندازه گرفتن، اندازه کردن اَندازِه گیری کَردَن، بَرایِ اَندازِه گیری، اَندازِه گِرِفتَن، اَندازِه کَردَن دیکشنری هلندی به فارسی