معنی menyambar - جستجوی لغت در جدول جو
menyambar
غش کردن، گرفت
ادامه...
غَش کَردَن، گِرِفت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menyamar
پنهان کردن، مبدّل شده
ادامه...
پِنهان کَردَن، مُبَدِّل شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menggambar
کشیدن، قرعه کشی
ادامه...
کِشیدَن، قُرعِه کِشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyembah
پرستش کردن، عبادت، پرستش گر
ادامه...
پَرَستِش کَردَن، عِبادَت، پَرَستِش گَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyambut
خوش آمد گفتن، خوش آمدید
ادامه...
خُوش آمَد گُفتَن، خُوش آمَدید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyumbat
گرفتگی کردن، گرفتگی
ادامه...
گِرِفتِگی کَردَن، گِرِفتِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menampar
سیلی زدن
ادامه...
سیلی زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menambal
وصله زدن، پچ
ادامه...
وَصلِه زَدَن، پُچ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menambah
اضافه کردن
ادامه...
اِضافِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyebar
پراکنده کردن، گسترش، گسترش دادن
ادامه...
پَراکَندِه کَردَن، گُستَرِش، گُستَرِش دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی