معنی menyumbat
menyumbat
گرفتگی کردن، گرفتگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با menyumbat
menyembah
menyembah
پَرَستِش کَردَن، عِبادَت، پَرَستِش گَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyambut
menyambut
خُوش آمَد گُفتَن، خُوش آمَدید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyambar
menyambar
غَش کَردَن، گِرِفت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyumpal
menyumpal
چَپاندَن، دَهان بَستِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyumbang
menyumbang
مُشارِکَت کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی