معنی meno - جستجوی لغت در جدول جو
meno
کم، کمتر
ادامه...
کَم، کَمتَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menosprezo
تحقیر
ادامه...
تَحقِیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menolak
مقاومت کردن، رد کردن، کاهش دادن، امتناع کردن
ادامه...
مُقاوِمَت کَردَن، رَد کَردَن، کاهِش دادَن، اِمتِناع کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menodai
لکّه دار کردن
ادامه...
لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menosprecio
تحقیر
ادامه...
تَحقِیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menospreciar
کوچک کردن، تحقیر کردن
ادامه...
کوچَک کَردَن، تَحقِیر کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menos conocido
کمتر شناخته شده، کمتر شناخته شده است
ادامه...
کَمتَر شِناختِه شُدِه، کَمتَر شِناختِه شُدِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menos calificado
کمتر صلاحیّت دار، کمتر واجد شرایط
ادامه...
کَمتَر صَلاحیَّت دار، کَمتَر واجِد شَرایِط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menosprezar
کوچک کردن، تحقیر کردن
ادامه...
کوچَک کَردَن، تَحقِیر کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menonaktifkan
بی اثر کردن، غیر فعّال کردن
ادامه...
بی اَثَر کَردَن، غِیرِ فَعّال کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menos qualificado
کمتر صلاحیّت دار، کمتر واجد شرایط
ادامه...
کَمتَر صَلاحیَّت دار، کَمتَر واجِد شَرایِط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menos conhecido
کمتر شناخته شده، کمتر شناخته شده است
ادامه...
کَمتَر شِناختِه شُدِه، کَمتَر شِناختِه شُدِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menomazione
اختلال
ادامه...
اِختِلال
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
meno qualificato
کمتر صلاحیّت دار، کمتر واجد شرایط
ادامه...
کَمتَر صَلاحیَّت دار، کَمتَر واجِد شَرایِط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
meno conosciuto
کمتر شناخته شده
ادامه...
کَمتَر شِناختِه شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
delito menor
جرم جزئی، جنحه
ادامه...
جُرمِ جُزئی، جُنحِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menominasikan
نامزد کردن
ادامه...
نامزَد کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menonjol
برآمدگی پیدا کردن، برجسته شدن، برجسته، برجسته بودن
ادامه...
بَرآمَدِگی پِیدا کَردَن، بَرجَستِه شُدَن، بَرجَستِه، بَرجَستِه بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menos
کم، کمتر
ادامه...
کَم، کَمتَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
meio
نیمه، کاملاً، میانه
ادامه...
نِیمِه، کامِلاً، میانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menor
کمتر، جزئی
ادامه...
کَمتَر، جُزئی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menos
کم، کمتر
ادامه...
کَم، کَمتَر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menor
کمتر، کوچکتر، جزئی
ادامه...
کَمتَر، کوچَکتَر، جُزئی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ameno
معتدل، خفیف
ادامه...
مُعتَدِل، خَفیف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mero
محض، صرف
ادامه...
مَحض، صِرف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mero
محض، صرف
ادامه...
مَحض، صِرف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
medo
ترس
ادامه...
تَرس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menonjolkan
برجسته کردن
ادامه...
بَرجَستِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
neno
زبانی، کلمه
ادامه...
زَبانی، کَلَمِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mero
محض، صرف
ادامه...
مَحض، صِرف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
menotter
دستبند زدن، دستبند
ادامه...
دَستبَند زَدَن، دَستبَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
menormalkan
نرمال کردن، عادّی کردن
ادامه...
نُرمال کَردَن، عادّی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menopang
پشتیبانی کردن، حفظ کنند
ادامه...
پُشتیبانی کَردَن، حِفظ کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menonton
تماشا کردن، تماشا کن
ادامه...
تَماشا کَردَن، تَمَاشَا کُن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
delito menor
جرم جزئی، تخلّف جزئی
ادامه...
جُرمِ جُزئی، تَخَلُّف جُزئی
دیکشنری پرتغالی به فارسی