معنی meio
meio
نیمه، کاملاً، میانه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با meio
medio
medio
مُتِوَسِّط، نِصف، میانِه، نِیمِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mero
mero
مَحض، صِرف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
feio
feio
زِشت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mero
mero
مَحض، صِرف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
medo
medo
تَرس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mein
mein
مَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
mero
mero
مَحض، صِرف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
meno
meno
کَم، کَمتَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
medio
medio
میانِه، مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی