menghindar جاخالی کردن، طفره رفتن، گریزان، فرارکننده، انحراف پیدا کردن ادامه... جاخالی کَردَن، طَفرِه رَفتَن، گُریزان، فَرارکُنَندِه، اِنحِراف پِیدا کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی