معنی menghindar menghindar جاخالی کردن، طفره رفتن، گریزان، فرارکننده، انحراف پیدا کردن دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghindari menghindari پَرهیز کَردَن، اِجتِناب کُنید، پیشگیری کَردَن، اِجتِناب کَردَن، دُور زَدَن، فَرار کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی