معنی mencukur - جستجوی لغت در جدول جو
mencukur
اصلاح کردن، تراشیدن
ادامه...
اِصلاح کَردَن، تَراشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengukur
اندازه گیری کردن، اندازه گیری، اندازه گرفتن، مقیاس کردن، اندازه کردن
ادامه...
اَندازِه گیری کَردَن، اَندازِه گیری، اَندازِه گِرِفتَن، مِقیاس کَردَن، اَندازِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengukir
تراشیدن، حک کردن، حکّاکی کردن، خراشیدن
ادامه...
تراشیدَن، حَک کَردَن، حَکّاکی کَردَن، خراشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengubur
دفن کردن
ادامه...
دَفن کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencakup
شامل بودن، پوشش می دهد، شامل کردن، دامنه داشتن، پوشاندن، در بر گرفتن
ادامه...
شامِل بودَن، پوشِش مِی دَهَد، شامِل کَردَن، دامَنِه داشتَن، پوشاندَن، دَر بَر گِرِفتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencakar
چنگال زدن، خراش، پنجه زدن
ادامه...
چَنگال زَدَن، خَراش، پَنجِه زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menukar
مبادله کردن، مبادله، تعویض کردن، جایگزین کردن
ادامه...
مُبادِلِه کَردَن، مُبادِلِه، تَعویض کَردَن، جایگُزین کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی