معنی menaja - جستجوی لغت در جدول جو
menaja
حمایت کردن، حامی
ادامه...
حِمایَت کَردَن، حامی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menyala
مشتعل، روشن کردن، درخشان
ادامه...
مُشتَعِل، رُوشَن کَردَن، دِرَخشان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mnada
حراج
ادامه...
حَراج
دیکشنری سواحیلی به فارسی
senja
شام، اواخر بعد از ظهر
ادامه...
شام، اَواخِر بَعد اَز ظُهر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menua
پیر شدن، پیری
ادامه...
پیر شُدَن، پیری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mjanja
زرقانی، حیله گری، شیطانی، نیرنگ بازانه، حیله گر
ادامه...
زَرقانی، حیلِه گَری، شِیطانی، نِیرَنگ بازانِه، حیلِه گَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sengaja
عمداً، به عمد، عمدی
ادامه...
عَمداً، بِه عَمد، عَمدی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
remaja
نوجوانانه، نوجوان
ادامه...
نَوجَوَانانِه، نَوجَوَان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penata
آرایشگر، استایلیست
ادامه...
آرایِشگَر، اِستایلیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mesada
مقرّری، کمک هزینه
ادامه...
مُقَرَّری، کُمَک هَزینِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ventaja
مزیّت مند بودن، مزیّت
ادامه...
مَزیَّت مَند بودَن، مَزیَّت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
meraba
دست زدن به، انگشت گذاری
ادامه...
دَست زَدَن بِه، اَنگُشت گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merana
مشتاق، از بین رفتن
ادامه...
مُشتاق، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merata
نفوذ، به طور مساوی
ادامه...
نُفوذ، بِه طُورِ مُساوی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyapa
سلام دادن، سلام کردن
ادامه...
سَلام دادَن، سَلام کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menata
سبک دار کردن، سازماندهی
ادامه...
سَبک دار کَردَن، سازماندِهی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menacé
تهدید شده، تهدید
ادامه...
تَهدِید شُدِه، تَهدِید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mengajar
آموزش دادن، آموزش دهید، تدریس کردن
ادامه...
آموزِش دادَن، آموزِش دَهید، تَدریس کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menahan
تحمّل کردن، خودداری کنید، بازداشت کردن، مقاومت کردن، محدود کردن، نگه داشتن
ادامه...
تَحَمُّل کَردَن، خُودداری کُنید، بازداشت کَردَن، مُقاوِمَت کَردَن، مَحدود کَردَن، نِگَه داشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menamai
نامگذاری کردن، نامگذاری، اصطلاح کردن
ادامه...
نامگُذاری کَردَن، نامگُذاری، اِصطِلاح کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menanam
کاشتن، گیاه، جدا کردن، کاشت کردن
ادامه...
کاشتَن، گیاه، جُدا کَردَن، کاشت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menang
بردن، برنده شوید
ادامه...
بُردَن، بَرَندِه شَوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menari
رقصیدن
ادامه...
رَقصیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menatap
نگاه کردن، خیره شدن، خیره نگاه کردن
ادامه...
نِگاه کَردَن، خیرِه شُدَن، خیرِه نِگَاه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menawan
جذّاب، فریبنده، دلنشین
ادامه...
جَذّاب، فَریبَندِه، دِلنِشین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menawar
چانه زدن، مناقصه
ادامه...
چانِه زَدَن، مُناقِصِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengeja
هجّی کردن، طلسم
ادامه...
هِجّی کَردَن، طِلِسم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menjaga
نگهبانی کردن، نگهبان، مراقبت کردن
ادامه...
نِگَهبانی کَردَن، نِگَهبان، مُراقِبَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menjajah
مستعمره کردن
ادامه...
مُستَعمِرِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menajamkan
تیز کردن
ادامه...
تیز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی