معنی luftig - جستجوی لغت در جدول جو
luftig
با سبک، هوادار، هوایی
ادامه...
با سَبُک، هَوادار، هَوایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nuttig
به طور مفید، مفید، مفیدانه
ادامه...
بِه طُورِ مُفید، مُفید، مُفیدانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
puntig
به طور تند، اشاره کرد
ادامه...
بِه طُورِ تُند، اِشارِه کَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
rustig
با آرامش، آرام، به طور آرام و ملایم، ساکت، به طور آرام
ادامه...
با آرامِش، آرام، بِه طُورِ آرام و مُلایِم، ساکِت، بِه طُورِ آرام
دیکشنری هلندی به فارسی
lastig
به طور مزاحم، آزار دهنده، مشکلات آفرینی
ادامه...
بِه طُورِ مُزاحِم، آزار دَهَندِه، مُشکِلات آفَرینی
دیکشنری هلندی به فارسی
luchtig
هوایی، هوادار، با سبک
ادامه...
هَوایی، هَوادار، با سَبُک
دیکشنری هلندی به فارسی
deftig
مناسب، باوقار
ادامه...
مُناسِب، باوُقار
دیکشنری هلندی به فارسی
saftig
به طور آبدار، آبدار
ادامه...
بِه طُورِ آبدار، آبدار
دیکشنری آلمانی به فارسی
giftig
به طور سمّی، سمّی، زهرآلودانه، زهرآگین
ادامه...
بِه طُورِ سَمّی، سَمّی، زَهرآلودانِه، زَهرآگین
دیکشنری هلندی به فارسی
lustig
به طور خنده دار، خنده دار، سرگرم کننده، طنزآمیز
ادامه...
بِه طُورِ خَندِه دار، خَندِه دار، سَرگَرم کُنَندِه، طَنزآمیز
دیکشنری آلمانی به فارسی
heftig
شدیداً، به شدّت
ادامه...
شدیداً، بِه شِدَّت
دیکشنری هلندی به فارسی
listig
با تزویر، حیله گری، با فریبکاری، حیله گر، روباه وار، زرقانی، زیرکانه، فریبکار، مکّار، مکّارانه
ادامه...
با تَزویر، حیلِه گَری، با فَریبکاری، حیلِه گَر، روباه وار، زَرقانی، زیرَکانِه، فَریبکار، مَکّار، مَکّارانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
blutig
با خونریزی، خونین، به طور خونین، کمی نپخته
ادامه...
با خونریزی، خونین، بِه طُورِ خونین، کَمی نَپُختِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
lästig
آزاردهنده، به طور آزاردهنده، به طور مزاحم، مزاحم
ادامه...
آزاردَهَندِه، بِه طُورِ آزاردَهَندِه، بِه طُورِ مُزاحِم، مُزاحِم
دیکشنری آلمانی به فارسی
heftig
شدید، خشونت آمیز
ادامه...
شَدید، خُشونَت آمیز
دیکشنری آلمانی به فارسی
giftig
به طور سمّی، سمّی، زهرآگین، زهرآلودانه
ادامه...
بِه طُورِ سَمّی، سَمّی، زَهرآگین، زَهرآلودانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
mutig
با دل و جرأت، شجاع، با شجاعت، دلیر، شجاعانه
ادامه...
با دِل و جُرأت، شُجاع، با شُجاعَت، دَلیر، شُجاعانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی